کد خبر : ۶۰۰۰۵۹
۲۱:۴۰

۱۴۰۴/۰۶/۲۳
مصاحبه/

روایتی ناگفته از غربت شهید جعفری در اسارت | از نجوای سحرگاهی تا وداعی تلخ در کمپ ۹

شهید «محمدعلی جعفری» با نجوای سحرگاهی و صبری مثال‌زدنی در اردوگاه کمپ ۹، نمادی از مقاومت و ایمان بود. روایت آزاده «محمدعلی ناطقی» از زندگی و وداع تلخ این شهید عزیز، تصویری زنده از غربت و ایثار در اسارت را پیش چشم می‌گذارد.


روایتی ناگفته از غربت شهید جعفری در اسارت | از نجوای سحرگاهی تا وداعی تلخ در کمپ ۹

به گزارش نوید شاهد اصفهان، در راستای گرامیداشت یاد و خاطره شهدای مظلوم و کمتر شناخته‌شده‌ای که دوران هشت سال دفاع مقدس در اسارت رژیم بعث عراق به شهادت رسیدند، خبرنگار نوید شاهد به سراغ آزاده سرافراز، سرهنگ دوم بازنشسته «محمدعلی ناطقی» رفت؛ عزیزی که خود بیش از ۵۱ ماه در اردوگاه‌های اسرا حضور داشته و یکی از شاهدان عینی زندگی و شهادت شهید «محمدعلی جعفری»، از سربازان داوطلب نیروی هوایی در اسارت است.

 ناطقی از روز‌های تلخ اسارت، مقاومت خاموش شهید جعفری، و نجوای سحرگاهی شهید زیر پتو با نام امام علی (ع) و شهدا را روایت می‌کند؛ خاطراتی که نه‌تنها سندی از ظلم دشمن بعثی، بلکه نمونه‌ای از ایمان و استقامت رزمندگان ایرانی در بند دشمن است.

در ادامه این مصاحبه عمیق و تأمل‌برانگیز را بخوانید.

نوید شاهد اصفهان: لطفاً خودتان را معرفی کنید و از پیشینه نظامی‌تان بگویید.

محمدعلی ناطقی: بنده محمدعلی ناطقی، اکنون بازنشسته ارتش جمهوری اسلامی ایران با درجه و رتبه سرهنگ دومی هستم. در دوران خدمت نظامی، در رسته تخصصی زرهی فعالیت می‌کردم و دوره‌های تانک چیفتن و کلیه تانک‌های سری تی که از عراق به غنیمت گرفته شده بودند را گذراندم. همچنین دوره‌های جنگی چریک و ضدچریک را کامل کردم.

نوید شاهد اصفهان: نحوه اسارتتان چگونه بود؟

محمدعلی ناطقی: اسارت ما نتیجه شرایط جنگی و عملیات‌ها بود. ما در مهران، بعد از نیرو‌های کمکی بسیج همدان به اسارت درآمدیم و حدود ۱۰ ساعت فاصله زمانی اسارت ما با آنها بود. مدت اسارت من ۵۱ ماه در کمپ ۹ اردوگاه اسرا عراق بود و خاطرات زیادی از آن روز‌ها دارم.

نوید شاهد اصفهان: درباره شهیدان حاضر در اسارت، به ویژه شهید غریب «محمدعلی جعفری» توضیح دهید.

محمدعلی ناطقی: شهید جعفری، از سربازان داوطلب نیروی هوایی و اهل برازجان، همراه چند همشهری و دیگر اسرا، در عملیات‌های جنوب به اسارت درآمدند. در طول اسارت، همواره فردی با اخلاق نیک و صبور بود.

این شهید غریب در اثر شدت ضربه به سر، توسط نیرو‌های عراقی همیشه سردرد داشت. سه سال پیش از اسارت من، او را اسیر کرده بودند و بعد‌ها به اردوگاه کمپ ۹ منتقل شد. صبح‌ها قبل از اذان بیدار می‌شد، سرش را زیر پتو می‌کرد و نجوا می‌کرد. یکی از نجوایش که هنوز در ذهنم مانده، سوگند به علی و شهدا بود.

نوید شاهد اصفهان: از زندگی روزمره ایشان در اسارت خاطره‌ای دارید؟

محمدعلی ناطقی:  بله. صبح‌ها مسئول آوردن سطل‌های ۵۰ لیتری آب برای آسایشگاه برعهده من و شهید غریب بود. هنگام پر کردن سطل‌ها، او نوحه‌های معروف غلام کویتی پور را می‌خواند و ما هم به سبک بوشهری سینه‌زنی می‌کردیم. حتی صدای ما برای عراقی‌ها قابل شنیدن بود، اما این صدا برای ما آرامش‌بخش بود.

هنگام بازی با فوتبال دستی هم خاطرات زیادی دارم؛ شهید جعفری با حرکات و کف‌زدن‌هایش شور و هیجان ایجاد می‌کرد و تیم ما را تشویق می‌کرد تا بازی جذاب‌تر شود.

نوید شاهد اصفهان: سرنوشت شهید ما چگونه رقم خورد؟

محمدعلی ناطقی: در آبان سال ۶۷، دسته جمعی به کربلا و نجف مشرف شدیم. پس از بازگشت، سردرد جعفری شدت گرفت و روانه بیمارستان شد، سپس به کمپ ۹ بازگشت. من وقتی به محل بستری او رفتم، دیدم چشمانش بسته و پرده سفید روی مردمک چشمش بسته شده بود که طبق تجربه خودم علامت مرگ مغزی بود. گریه‌ام گرفت، اما مجبور بودم آرامش خودم را حفظ کنم. شب همان روز، خبر شهادتش همه آسایشگاه را متاثر کرد و فضای عمیقی از اندوه و احترام ایجاد شد.

نوید شاهد اصفهان: سایر اسرا و همرزمان در این دوران چگونه بودند؟

محمدعلی ناطقی: در آسایشگاه، اسرا با هم زندگی می‌کردند و روحیه همدیگر را تقویت می‌کردند. شب‌ها، برخی اسرا مانند بسیجی حسن‌زاده، بسیجی کریم امینی و محمدعلی هاشمی با فعالیت‌های خود، نظم و روحیه‌ای خاص ایجاد می‌کردند. هر شب با هم نوحه و سینه‌زنی می‌کردیم و صدای نوای بوشهری در اردوگاه طنین‌انداز بود.

نوید شاهد اصفهان: شهیدان به ویژه شهدای غریب در اسارت را چگونه توصیف می کنید؟

محمدعلی ناطقی: شهیدان نماد صبر، ایثار و وفاداری به کشور هستند. رفتار و ایمانشان، حتی در سخت‌ترین لحظات، درس بزرگ زندگی برای ما است. روحشان با سید الشهدا محشور باشد و یادشان همیشه گرامی.

انتهای پیام/

منبع: نویدشاهد

گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه